انتظار
سلام به همه بروبچ.امیدوارم حال همتون خوب باشه،چه اونایی که از این دیار رفتن و چه اونایی که موندند و با تمام مشکلات اینجا دارند دست و پنجه نرم می کنند.خیلی وقته که خبری از کسی ندارم.اگه تونستید یه سر بزنید. این دفعه یه شعر با مضمون انتظار براتون گذشتم از بهرام افضلی که بی ارتباط با اوضاع بروبچ وطنی نیست.
ه. م
دراز ناى شب انتظار مى کُشَدم کجايى ايگل من، ايعدالت موعود؟ ز درد دورى تو، ازهر صبر مى نوشم به آفتابِ پس ابرها خبر بدهيد نقاب غيبت خودرا زچهره ات بردار بيا واز خم عدلت، پياله را پُر کن بيا و(پنجره ى روبه باغ) را بگشاى |
|
فضاى غمزده ى اين ديار ميکشدم که زخم خنجراين روزگارميکشدم غم فراق تو بى اختيار مى کشدم که نا اميد ى شبهاى تار مى کشدم که دوريازرخت ايشهسوارميکشدم دراين زمانه ى حسرت، خمارميکشدم هواى ملتهب اين حصار مى کشدمم |